حرفهای مشکی

لحظه ي تولدمو به ياد ندارم ،من كه هيچ ؛هيچكس به ياد نداره ...
اما مطمئنم همون لحظه ي اول تولدم كاري كردن كه گريه كنم تا مطمئن بشن
كه زنده ام ...
ولي حالا براي اثبات زنده بودنم اين همه سال بي صدا گريه كردم !!!
هرچي بيشتربه دور و برم نگاه مي كنم ،دلايل قانع كننده تري واسه گريه پيدا مي كنم ...
گاهي دلم از مهري ،محبتي ،نگاهي تبسمي ،طلوعي و غروبي شاد ميشه
و يادم ميره تو چه جهنمي زندگي مي كنم ... اما خونه ،خيابون ، اتوبوس ،كوچه ،
تلويزيون ،راديو ... همه ي اينا يادم مياره چه كوفت وزهرمار هايي دور و برم رو گرفته ...
يه وقتايي زندگي خيلي عجيب ميشه !!! هرچي مي خواي به كامته يه وقتاي
ديگه هم بر عكسش ميشه ، گاهي همه چي براي تو گاهي بر عليه تو !!! .
اما ظاهرا ًاينطوري ها هم نيست كه من فكرمي كنم ... دنيا داره رو نقطه ي پرگارخودش
مي چرخه وكاري بامن و امثال من نداره . اما خيلي ساله كه خودمو عادت دادم
نه به خيردنيا دل خوش باشم نه از شرش بترسم !!!
روزهاي زندگيم خيلي زودتر از اون چيزي كه فكرشو بكنم گذشت ... و چيزي جز
خاطراتش برام نموند .ديگه كلمات و جملات تو ذهنم غبار گرفته
و همه كليشه اي شده ... ولي اينو بدون با تمام اين كلمات غبار گرفته ،
باور كن كه باورت كرده بودم و باور كن
كه بي تو بي يار و ياور شدم و حالا به انتها خط رسيدم نقطه ته خط .
راستي تو اين شبهايي كه دير از راه ميرسه و زود ميره و روزهاش
پر از تبه تنهاييه خواب خودم رو ديدم ،
كه نارفيق بودم و تو راه موندم ... كه غمگين بودم و تنهاموندم و اين يعني عدل خدا !!!
تو خوابم تورو هم ديدم كه صورتت سپيد بود و دستات پر از ستاره ...
تو خواب خودمو تو اسارت و تو همون پيله ي تنهايي كه مدتي بيرونم كشيده بودي
ديدم ،واي كه چه خواب غريبي باورم نميشه كه تو رو گم كردم ؟ !
توي خوابم ديدم كه مثل اين روزها كه زندگيم خالي از بارونه قلبم روزنه اي به هوا نداره و
انرژي منفي ام برگهاي سبز درخت ها رو مثل برگ پاييزي زرد كرده ...
توي خوابم ديدم كه سراسيمه از اين روزهاي سرد زمستون به طراوت بهار پناه بردي
و منو تو هواي برزخي خودم جا گذاشتي ... ولي تو خوابم به تو حق دادم
كه با من چیزی نیستمو تو رودر گير ندونم كاري هاي خودم كردم
و حالا خواب آزاديت رو ديدم مباركت باشه ..
و من مثل علفهاي هرز يا زير پا لگد ميشم و يا خوراك احشام ،
جهنمو بهتر از خود جهنم ميشناسم و تو بهشت رو بهتر از خود بهشت ،
پس جاي تو نور و جاي من همين برزخ خود ساخته ... ![]()
...........................................................................................................................
محتاجم به دعا![]()
این روزهادلم بیشتر از قبل گرفته ![]()
هوای شهرم آلوده است و پرازخاک و کلاسهایم پراز شاگرد![]()
میگن تو ۴۰سالگی دیگه ملائک مو را از ماست میکشن وای برمن و اعمالم![]()
به نام آنکه همه دوستش داریم ...