امروز صبح وقتی ازش می خواستم جدا بشم بهم گفت پول نمی خوای!!یهو اینقدر

خوشحال شدم که می خواستم فریاد بزنم! دلم خیلی برای این حرف تنگ شده بود

احساس کردم بازم همون جوان دهها سال پیشم که هر وقت می خواستم از خونه برم

بیرون یکی این جمله پر از محبتش ومیگفت!

همینطور توی فکر این اتفاق وخاطرات گذشته بودم این نکته اومد توی ذهنم که  مادرم 

با این حرفش یه چیز دیگرو هم به جز محبت داره به من می فهمونه واونم اینه که تو هنوز

بچه منی !هر چقدرهم که بزرگ بشی آخرش منم که نگرانتم وهزارتا حرف دیگه....

رفقا خدا هم با رحمت هاش با امتحان های سختش داره بهمون میگه هرجا باشی

من خداتم هرچقدر بالا بری یا پایین بیایی باید در خونه من باشی....

میگه مادرو بابامن هستم که فقط شما رو دوست دارم پس چرا میری

پیش کسی دست دراز میکنی که من اونو آفریدم ...

رفقا خدا دوستمون داره..یکمی بیایید با معرفت باشیم

دست و پنجره

   دلم می خواد که چنان باشم

                   که دیگران چون به من بنگرند

                                 مرا نبینند .بلکه خدارا ببینند.

                                                      الهی اینچنین شود

تصاوير جديد زيباسازی وبلاگ , سايت پيچك » بخش تصاوير زيباسازی » سری ششم www.pichak.net كليك كنيد

اعصابم را که بهم میریزددیگه تا چند روز خرابم

کلاس زبان نرفتم و باهاش بودم

این روزها بازم کلاس های فشرده ام شروع خواهد شد خداکمک کند

خیلی دلم میخواد یک صبح تا شب فقط فوتبال بازی کنم اونم از نوع سی دیش