هرجا که دری هست به شب بر بندند / الا دردوست را که شب باز کنند
گاهي وقتا از اينکه خدا اينهمه دخترها رو تحويل گرفته حسوديم ميشه
چرا؟
وقتي به بعضي از حرفهاي خدا فکر مي کنم !
چطور؟
مثلا وقتي خدا به دخترا و زنها ميگه وقتي که با اون صداي
نازک و قشنگشون حرف مي زنند
نبايد اونقدر بلند حرف بزنند که پسرا و مردهاي نا محرم صداشونو بشنوند.
نبايد مردي صداي مليح خندشونو بشنوه.
حتي با اينکه سر نماز دارن قرآن و ذکر ميگن
تو رساله ها اومده که اگه مرد نامحرمي
مثل پسر خانه ، پسر عمو، شوهر خواهر،پسر يا مرد همسايه و..
اونجا هست بايد همون رو هم يواش بخونند.
اصلا تا جايي که ميشه نبايد صداي دخترها رو
پسرها ي نامحرم بشنوند
درست مثل خدا که هيچ کس صداي اونو نميشنوه
مگه محرمهاي او، اونايي که واقعا خاطر خواه خدايند،
نه مثل بعضي پسرهاي فرصت طلب...
حيف که بعضي دخترها نمي خوان شبيه خدا بشن،
کمياب و دوست داشتني برا اهلش..
برای اتفاقهای این چند مدت به دلم افتاد:
نیاز نیست انسان بزرگی باشیم ...
" انسان بودن " خود ، نهایت بزرگی است .
می توان ساده بود ولی انسان بود
به همین سادگی .....
به نام آنکه همه دوستش داریم ...