..

 سلام آقای خوبم .....

 بگذار بی هیج مقدمه بگویم،

 معنی اینکه قلم به دستم نمیدهی تا برایت بنویسم را خوب میفهمم آقا !

معنی اینکه نه خودم و نه وبلاگم به یاد تو به روز نمیشود را خوب میفهمم آقا ........

نیاز به این همه فراق نیست ....فراق از خودت نه ها ...فرق از یادت .

 معنی این همه دوری را میفهمم ....میفهمم حتما ناراحت شدی از من ..........

ولی یعنی برای یک گنهکار زیاد است اگر بخواهد هر روز یادش بیاوری که یادت باشد ؟!!!

میخواهی چه بگویی با این همه دور کشی از من ؟!!!!

نه !نه! تو که دور نمیشوی هیچ وقت ...

دیدی ؟ باز هم اشتباه کردم .....

میخواهی چه چیز را بفهمم با این همه که دور میشوم از تو و یادم میرود که حتی یادی از تو کنم ؟!

فهمیدم هر انچه را که میخواستی بفهمم آقا .......

تو فقط ،

دستانم را رها نکن در تلاطم این همه غیر از تو !

نمیدانم چرا این سر درد لعنتی و دندان درد مرا رها نمیکنند!

امشب بعد از سالها دوباره توی پارک سوار ماشین برقی شدم

نمیدونم یک مرد چقدر میتونه تکیه گاهی برای یک زن باشه؟