جملات زیبا گیله مرد

به راستي آدمي موجود عجيبي است ...

گاهي دلي به بزرگي دريا دارد گاهي به كوچكي و تنگي تُنگ ماهي گلي پاي سفره ي

هفت سين ...گاهي دلش از فرسنگها مي تپد و صدايش از اين همه فاصله به گوش دلت

 مي رسد و آرام بخش جانت ميشود ...

گاهي هم كنار توست همچون نسيمي بر تو ميوزد اما نه صداي قلبش شنيدني است

و نه قلبت را ارام ميكند ... گاهي بعد از سالها حتي گاهي بعد از پيوستن به تاريخ

فراموشت نميكند اما گاهي تا سر بر مي گرداني فراموشت ميكند ...

گاهي محبتش ازپشت واژه هايش موج ميزندگاهي حتي بابوسه اي نفرتش راابراز ميكند ...

گاهي همچون قطره هاي باران بر گونه هايت مي نشيند تا روحت را آرامش دهد ،‌

اما گاهي بغضي ميشود و چون قطره اي اشك بر گونه ات مي نشيند تا به تو بفهماند

غم را پاياني نيست ...گاهي به خوابت مي آيد درد و دلي ميكند ،‌

درد و دلي ميكني آرام ميشوي و از خواب لبخند زنان بر ميخيزي اما گاهي كنار توست

درد و دلت ميشودنا آرامت ميكند و تو را با بغض به بستر مرگ شبانه مي برد ...

..................................................................................................

فکر میکنه زندگی کردن یعنی هروقت خواست مهربون باشه هروقت خواست

برای خودش ساز مخالف بزنه

بالاخره ماشین را بیمه کردم چقدرگران...

فرداامتحان میان ترم زبان....خدا من چه کنم؟روکتابها خوابم برد

هوای شهرم یخبندان شده دلم برف میخواد