تقصیرمن نیست.............
تقصیر من نیست... از ازل دل به چشمانی بسته ام که وقت خیره شدن به دریا آبی
می شوند و وقت خیره شدن به کویر قهوه ای روشن... حالا هی همه بیایند بگویند
توی همه ی دنیا هیچ چشمی چنین اعجازی ندارد... می گویم می دانم،اصلا همین است
که این همه سال رد هیچ نگاهی را نگرفتم و به جایی نرسیدم!...
باورشان نمی شود که نمی شود،باور کن!![]()
...................................................................................................................

دارم می شمارم چند روز به محرم مانده است
چند روز مانده است که آن کاروان غریب به کربلا برسد؟
چند روز مانده است خیمه ها را به پا کنند؟
چند روز مانده است آب را ببندند؟
چند روز مانده است آب آب آب آب....
تقویم را می بندم
فدای لب تشنه ات یا اباعبدالله (ع)
من که اینقدر باران را دوست دارم
دوست ندارم این روزها باران ببارد
خدایا لطفا....
دستهایم را از تقویم جدا کن
السلام علیک یا ساقی العطاشا
فرداباشاگردام انشاالله میرم نمایشگاه کتاب![]()
روزگارعجیب است عجیب![]()
بالاخره گذاشتن سال ششم در ابتدایی تصویب شد.خدامیداند چه برسرمعلم هابیاید![]()
تو این سرما گاز محله مان قطع شده یخ کردم![]()
به نام آنکه همه دوستش داریم ...