می گویند یکی از شاگردان سقراط ، به او گفت : کاری بکن که من آدم موفقی بشوم .

سقراط گفت :بعد از ظهر بیا کنار رودخانه . بعد از ظهر شد و رفتند کنار رودخانه .

سقراط گفت : خم شو . خم که شد ، سقراط گردنش را گرفت و برد زیر آب .

اینقدر نگه داشت که داشت خفه می شد و بال بال میزد . بعد سرش را آورد بیرون

و چند دقیقه ای طول کشید تا نفسش جا بیاید . شاگردش گفت :

داشتی مرا خفه می کردی . سقراط گفت : آن زیر که بودی برای زندگی چقدر

به هوا نیاز داشتی ؟ چه قدر تلاش کردی ؟ گفت : تمام انرژی ام را گذاشتم که دست تو را

بزنم کنار و بیایم بالا . سقراط گفت : اگر برای هر کاری ، همین قدر انرژی مصرف بکنی ،

موفق می شوی .

تقدیم به اونی که رفت و دلم راشکست

اما منتظر قهر الهی هستم

و میدانم وعده ی او حق است

حال من خوب است اما تو باور نکن ،‌ حالا ديگر مدتهاست که نميدانم کجايي؟ !

مدتهاست که حتي نميدانم چه ميکني! که حالت خوبست يا بد !

که روزت خوب بود يا نه ! که ميخواهي عصر چه کني يا براي شبت چه برنامه اي داري !

حالا ديگر مدتهاست نميدانم دوستت چه گفت يا تو چه گفتي حالا ديگر مدتهاست که نميدانم

که هيچ، هيچ، هيچ نميدانم که چه ميترسم حتي که بدانم تلخ است بعضي دانستن ها،

مي داني، و زخم ميزند گاهي حقايق و چه دردناکتر است حتي خيالش ...

....................................................................................................................

یک دسته گل نرگس۵۰۰۰تومان باور میکنید

این شبهاخسته میام خونه تازه بچه همسایه مان میاد فوتبال

ازمکه بهم پیام دادکه درصفاومروه یادم کرده...خداراشکر

بهشت نصیبتان شود