چقدرسنگ صبور سفید!
چند روزی هست که می خوام درباره دلتنگی خودم با آقا چند کلمه بنویسم
اما از بعد از اتفاقی هایی که رخ داد و دلم شکست هنوز حرفی نزدم
تا امروز که می خوام با آقا حرف بزنم!!!!
سلام آقای مهربون....
آقا جون یه حسی دارم که نمی تونم حرف بزنم انگار راه نفسم داره
تنگتر وتنگتر میشه قلبم مثل اینکه از توی سینه ام داره بیرون میزنه ،میگن اسمش بغضه!!!!
اسمش مهم نیست داره میکشتم!!! آقا دلم هوایی حرم شما شده،دوباره دلم تنگ صحن
گوهر شادو انقلاب شده...آقای خوبم دوباره دلم هوای نشستن توی صحن جمهوری
و خیره شدن به گنبد طلاییتون وکرده.. امام مهربون می دونم که من به قولهام وفا نکردم
اما فرق شما با من توی همینه که شما به قولتون پایبندید پس بسم ا...
پس دوباره با چشم کرم مثل همیشه به من نگاه کنیدو با یه اشاره جواز زانو زدن جلوی
حرمتون وبهم عنایت کنیدآقا از کرم شما دوره چون من بدم سراغم و نگیرید
بابا معلم خوب اینه که به شاگردای بدش بیشتر برسه!
آقای مهربان به مهربانیت قسم که منتظرم...
السلام عليك يا علي ابن موسي الرضا
زیارت امام رضا را انجام دادیدالتماس دعا دارم اینا دور و نزدیک ندارندهرجور باشید جواب میدن
.jpg)
.jpg)
.jpg)
به نام آنکه همه دوستش داریم ...