یک وقتایی................
وقتهایی که دنیا آب پاکی روی دستم می ریزد
دستهایم یخ می زنند
خنده ام می گیرد!![]()
..........................................................................................
دوروز مجبور شدم کلاسی را بگردانم که۵۵ تا دانش اموز داشت ![]()
نتونستم اون کار بزرگ راانجام بدم شایدهمان طور که گفتیدوقتی پول نباشدکاربزرگ بی معناست
شکرخدامدیر راضی شده که از این مدرسه برم![]()
+ نوشته شده در چهارشنبه بیست و ششم بهمن ۱۳۹۰ ساعت 21:46 توسط سمفونی صبر
|
به نام آنکه همه دوستش داریم ...