لحظه تحویل سال با بقیه لحظه های سال فرق دارد... بماند که بغض دارد و گره به گلوی آدم

 می اندازد و من هرکار می کنم که چشمم تر نشود نمی شود...

بماند...

لحظه تحویل سال با بقیه لحظه های سال فرق دارد... تا قبل از آن مهم است که شیشه

یکی از پنجره ها را هنوز دستمال نکشیده ایم... مهم است که آب تنگ ماهی تمیز باشد...

 مهم است شمع ها توی شمعدان ها کج نشده باشند... مهم است که آجیل پر و پیمان باشد...

مهم است که سفره هفت سین مرتب باشد... مهم است که تخم مرغ ها

خوش رنگ شده باشند... مهم است... مهم است... مهم است... و سال که تحویل شد...

 لحظه تحویل سال که گذشت... سال کهنه را که تحویل گذر زمان دادیم

و سال نو را که تحویل گرفتیم دیگر هیچ کدام اینها مهم نیست... مهم نیست...

مهم نیست... آنقدر که گاهی پوست شکلاتی هم کنار سفره جا می ماند

 و انگار نه انگار که ٣۶۵ روز دیگر سال نومان دوباره کهنه خواهد شد...

سال جديد كه شروع ميشه يه برگ تازه از دفتر عمر ما باز ميشه

دفتري كه به سرعت داره برگ مي خوره ومعلوم نيست

كه اين برگ برگ آخر هست يا خير.

ما انسان ها عجيب فراموش كاريم وخونسرد!!!

اصلا انگار نه انگار كه هر لحظه اين دفتر امكان دارد به پايان رسد

ودر پيشگاه حقتعالي به ميز محاسبه كشيده شويم آن هم چه حسابي!!!!!

مشهد میریم..! حالی به هولی!