نشستم به بخت خودم گریه کردم...!

يه روز گوشه دفترم نوشتم :دل کندن يه جون کندن دائميه ،بعدش فهميدم که سخت ترين
قسمت مرگ جون دادنه چون وقت دل کندنه . يعني دل کندن همون جون کندنه !
شما فهميديد چي شد؟ ![]()
الهي اوقفني الي مراکز اضطراري !

دل مثل چینی است.
یک چینی درجه یک و اعلا ،وقتی که شکست دیگر ترمیم نمی شود،
خیلی که هنرمند باشی می شود آن را بند زد،
حال این دل من مثل یک چینی بند زده می ماند.
دلی که در سالیانی نه چندان دور به سختی بشکسته،امروز با بندهایی
گاها چیزی می شود شبیه دل،
اما نمیدانم چرا خدا حتی همین بندها را به دل من صلاح نمیداند
و هر بار بند از بند دلم
می گسلد و مرا و دل مرا به همان حال می طلبد،
آری ، با بند بند دلم بازی میکند ،ولی خدای مهربانم،شکستگی مزمن دلم ممکن است
پای شیطان را به حریم خانه ات باز کند.
مرا دریاب...!......
همین!
................................................................................................................
اگه ادم میدونست توی دنیای مجازی هم عاطفه وجود داره احتیاط میکردو دل کسی را نمیشکست
درکمال ادب و احترام میخواستم هجرت کنم از اینجا...اما این نقطه چین ها نذاشتند..
به نام آنکه همه دوستش داریم ...