کلید دل...........
شایدها را دور بریزیم؛
کاش این جمعه بیاید؛
کاش ...
«اللهم عجل لولیک الفرج»
...........................................................................

مادربزرگ می گفت دل هر آدمی دری دارد...می گفت بایدبازکنی در ِ دلت رارویِ لبخندآدمها...
می گفت هر کدام از این درها یک کلید بیشتر ندارند... می گفت کلید ِ دل آدم دست خود ِ آدم
نیست... می گفت انگاری کلیدها را دم ِ خلقت پخش کرده اند بین آدمها هر کسی یکی
برداشته برای خودش...
می گفت بلند شو برو بگرد... بگرد ببین کلید قلب کیست توی دستهایت؟...
ببین کلید قلبت کجاست؟...
مادربزرگ نمی دانست من کلیدم را سالهاست با کلیدی شکسته عوض کرده ام!...
مادربزرگ نمی دانست...
نمی دانست...
..................................................................................
ظهر ناهار دلچسبی خوردیم جایتان سبز خورشت سبزی با دست پخت همیشگی اش![]()
بالاخره مادر هم مریض شدوتا دیروقت دکتر بودیم![]()
دیگه امروزدست بردزدم به کارت مادر![]()
تواین اشفته بازاری که برای دلار درست کردند من بدبخت مجبورشدم۱۰۰۰ تا بخرم![]()
به نام آنکه همه دوستش داریم ...