وقتی اجل انسان نرسیده باشد
دیشب بعد از سحر یک خوابی دیدم به همین شکل با این تفاوت
که لوله های انتقال گاز ریختن رو سر ماشینم و من اون زیر داشتم
این شعر را میخواندم و نمیدونید چه حال ادم داره![]()
گر نگهدار من آنست که من میدانم
شیشه را در بغل سنگ نگه می دارد











باور کنیدحال بدی داشتم سنگینی پتوی رویم را مثل یک بارسنگین حس میکردم
راستش این قافله ی عمر عجیب میگذرد
+ نوشته شده در یکشنبه چهاردهم شهریور ۱۳۸۹ ساعت 16:46 توسط سمفونی صبر
|
به نام آنکه همه دوستش داریم ...