گذشت....................
مستقل ترین مرد جهان هم که باشی... وقت هایی هست...که دلت پر میزند برای کسی که
برسد و بخواهد که آرام رانندگی کنی ...و نهارت را نخورده نگذاری و بروی...و دستت را بگیرد
و از خیابان ردت کند...
مسافرترین مرد دنیا هم که باشی...وقت هایی هست...
که دلت دست خطی می خواهد که بنویسد برایت ..."زود برگرد . طاقت دوری ات را ندارم"...

آرزو دارم نوروزی که پیش رو داری
آغاز روزهایی باشد که آرزو داری![]()
...............................................................................

مشهد میریم..! حالی به هولی!
+ نوشته شده در یکشنبه بیست و هفتم اسفند ۱۳۹۱ ساعت 8:11 توسط سمفونی صبر
|
به نام آنکه همه دوستش داریم ...