حدابا شکرت......
۸روز گذشت تا من خو بگیرم به رفتار یک مهمون . آه و ناله همه بلنده که آخ گذشت و
اله شد و بله شد ...... 
اما یه کمی حتی ناله هامون شعاری شده !! 
خب یه کمی فکر و بعد هم اراده و تصمیم و اجرا .... یه کمی برنامه ریزی .
اونوقت نه اله میشه نه بله ! 
یه روزی آشیخ رجبعلی خیاط گفت مردم دین سه چار تا جمله بیش نیست .
دنبال چیز جدید نگردین . همینایی رو که بلدین عمل کنین . بتو چه که اولیاء خدا فلان جور بودن .
خودتو ببین . قدر و اندازه و ظرفیتتو . بعد هم بلند شو . یه قدم بالا برو .![]()
یه تغییر . یه تصمیم . یه عمل . همین ! 
چه خبرته !؟ خدا رو شکر کن . 
خدایا شکرت . منو صدا زدی . به فکر واداشتی . راه دادی .
اسمم بخوای نخوای مهمونه . مگه دهن روزمو نمی بینی .
خدایا شکرت . همین که اجازم دادی روزی چند بار بگم سمع الله لمن حمده بسمه .
مگه نمی بینی مردم تو نت دربدر دنبال جایی هستند که آرام بشن
خب تو به من ایمیل شخصیتو دادی . خودت چک می کنی حتی دعاهاموسند تو آل هم می کنی .
میشه . بخدا میشه یه روزی دفترچه خاطرات این سحرتو باز کنی ببینی نوشته :
چه مبارک سحری بود و چه فرخنده شبی !! 
یه کم اراده . بذار کن . نکن . نبین . نخور . نشنو . تمرین کن تا لذتش بیاد . ![]()
چی بگم دیگه ....... تا پست بعدی : 
همینا !!!
......................................................................................
موقع سحری خوردن تنهاهستم امایک همسفره ی همیشگی دارم!یک مورچه هرسحرمیاد
سهمی از سفره ام میگیره و میره ....هرسحر اون دنبال من میگرده و من دنبال او![]()
نذری داشتم که توانستم امروز ادا کنم...خداازم راضی باشه ![]()
به نام آنکه همه دوستش داریم ...