خدایا ! روزی خواهد آمد که هیچ کسی نخواهد بود . آنچه می ماند این حرف

دلیست که در این صبح برایت می نویسم . جالب گفت ویکتور هوگو :

محبوب من . اگر آنچه را که در سر دارم بخوام برایت بگویم کتاب ها می شود .

 اما آنچه در دل دارم فقط دو حرف است :

                                                دوستت دارم !!!!

آنچه بمن دادی مستحقش نبودم . حتی آنچه از من گرفتی را هم مستحق نبودم .

چرا که هم دادن هایت لطف است و هم گرفتن هایت .

و این لطف فقط فضل توست نه استحقاق من .

من آنقدر کوچکم و آنقدر ضعیف و حقیر که حتی نمی توانم بفهمم چه برایم

 خوب است و چه بد . پس محبوب من .

بچگی های مرا ننگر و آن بکن که خود می خواهی ان بنما که مرا صلاحست .

محبوبا ! می دونم . خوبم می دونم که این دنیا بد یا خوب داره می گذره .

 می دونم شرط اینکه خوب بگذره صبره . اما خودتم می دونی . من کم میارم .

 من بد میشم . من می برم . اگه تو نباشی . اگه تو تنهام بذاری . اگه ازم فرار کنی .

اگه رهام کنی . اگه تو دنیا دستمو نگیری . اگه فکر کردی بی  تو می تونم .

نه نمی تونم . می دونم . بی وفایی می کنم . وقتی گیرم سراغت میام .

تو شهوات فراموشت می کنم .

ادعای دوستی دارم اما عبادت نمی کنم .

اما اینو هم میدونم کسی غیر تو نمی تونه کمکم  کنه . و می دونم معرفتت

و محبتت اینقدر بالاست که من بی وفا رو هم وقتی رو می ندازم می نوازی .

 من آرزومندم . آروز دیدن آنروز که سر را بالا بگیرم . به بندگی خود بنازم .

مرا دریغ نکن . و بگم و برم اونچه تو گلوم گیر کرده :

یا رب آن نوگل خندان که سپردی به منش

می سپارم بتو از دست حسود چمنش !!

(این آیکون چشمکه کو !!!!؟؟؟ )

خدا میدونه امروز مدیر برایمان چه نقشه ها که نکشیده

بنده که به قول کتایون راننده افتخاری شدم حالاخرید میوه و کارت

هم افتاد رو دوشم

راستی دیشب بهم زنگ زده میگه یک شعر برای هفته دفاع مقدس بگو

خدا بهمون رحم کنه امیدوارم تا ظهر برگردم